امید به آینده مقاومت
محمدوحید سهیلی*: 1- مساله امید به آینده جریان مقاومت در کوران حوادث منطقه و نزاع سخت با رژیم صهیونیستی، خطی است که از سوی مقام معظم رهبری بر آن تأکید میشود. تبیین امید به پیروزی مقاومت، به 2 گونه قابل طرح است. اول؛ با ادبیاتی رتوریک و خطابی و تکرار اصل مساله برای اثبات آن. دوم؛ تبیینی منطقی از امکان و در دسترسپذیر بودن پیروزی. حالت اول شاید بتواند هیجانات و انرژیهایی را در لحظه ایجاد کند اما این کفایت نمیکند، برای اینکه مساله امید به پیروزی جریان مقاومت بهمثابه نیروی محرکه اجتماعی ضروری است که بر تبیینی منطقی ابتنا داشته باشد. این منطق در لحظات پیچیده این جنگ نظامی که در لایهای عمیقتر وجه تمدنی دارد، همچون واکسنی است که به دور از هیجانات لحظهای، انفعال را از بین میبرد.
2- منطق تبیین پدیده اجتماعی با تبیین پدیدههای طبیعی متفاوت است. پدیده اجتماعی، ماهیتی تاریخی دارد، لذا تبیین اجتماعی باید تاریخمند باشد. تاریخمند یعنی توضیح و فهم پدیده اجتماعی با عطف توجه به زمینههای تاریخی پدیده. تبیین تاریخمند یعنی ضمن توجه به ابعاد و روابط علّی پدیده، ابعاد تاریخی نیز مورد توجه قرار بگیرد. البته نه به معنای درآمیختن الگوی تاریخی و تبیین علّی، بلکه به معنای درکی ویژه از روابط علّی است که وجه تاریخی دارد. این بحثی بنیادین در باب منطق علوم اجتماعی است که اینجا قصد ورود به آن را نداریم و آنچه الان مهم است توجه به وجه تاریخی پدیدهها است.
3- مقاومت به معنای مبارزه با سلطه است. سلطه نیز اعمال قدرت بر دیگری در شرایط نابرابر و بر اساس منافع طرف سلطهگر است. این الگو در درون یک جامعه، استبداد و در نسبت میان جوامع، استعمار به تعبیری دقیقتر استثمار نامیده میشود. انسان ایرانی زمانی با استبداد مبارزه کرده است و امروز با شکلهای نوین استثمار و استعمار غربی در حال مبارزه است. همچنین انسان ایرانی توانسته در سالیان گذشته، بر اساس الگو و درک خود از مبارزه با استعمار، همراهانی نیز در میان جهان اسلامی پیدا کند. پس مبارزه با نظام سلطه که مصداق آن در منطقه غرب آسیا، رژیم صهیونیستی، آمریکا و همپیمانان آنها هستند، امری دفعی نیست و متکی بر تجربههای تاریخی انسان ایرانی است. با رجوع به این گذشته تاریخی میتوان مؤلفههایی را که امید به پیروزی مقاومت را معنادار میکند، یافت.
یکی از این مقاطع بعد از مشروطه و آغاز پهلوی است. مشروطه از آن حیث که میدان نزاع 3 نیروی مختلف اجتماعی است، حائز اهمیت است. در مشروطه کشمکش میان استبداد سنتی (شاهان)، نیروهای مذهبی و جریان منورالفکری بود. جریان مذهبی و منورالفکری در مبارزه با استبداد نقاط مشترکی دارند اما اختلافات اساسی نیز میان آنها وجود دارد. منورالفکری ریشه تاریخی ندارد و هویت خود را از فرهنگ و تاریخ غرب جدید برمیسازد و با تکیه بر قدرت سیاسی بیگانه وارد عمل میشود. به همین دلیل نزاع مشروطه که میتواند نقطه عطفی در مبارزه با استبداد سنتی باشد، خود به میدان نزاعهای جدیدتر و پیچیدهتری تبدیل میشود. این امر دلایل متنوعی دارد و از جمله آنها ابهام و نو بودن بسیاری از شعارهایی است که جریان منورالفکری مطرح میکرد. به هر صورت جریان منورالفکری هر چند با استبداد پیش از مشروطه مخالف بود اما بعد از فروکش کردن گردوخاک مشروطه، منورالفکری و استبداد 2 نیروی ممتاز از یکدیگر نیستند. این جریان به رغم همه جناحبندیها و اختلافات درونی، در دوران رضاخان بیشترین همراهی و همکاری را با او داشتند.1
اما نیروی مذهبی در سالهای به قدرت رسیدن رضاخان، چندقطبی عمل میکند. بدین سان حرکتها و جریانهای سیاسی یا قیامهای مختلفی در عرض یکدیگر شکل میگیرد. مهمترین دلیل چندقطبی بودن نیروهای مذهبی، غیبت مرجعیت شیعه در سطح رهبری حرکت سیاسی تشیع در این سالهاست. این غیبت نیز به دلیل تجربه تلخ و شکست حاصل از حضور در حرکتهای سیاسی صدر مشروطیت است. این سبب نوعی انفعال و مواجههای با احتیاط بیشتر در دوران رضاخانی است، البته معنای این مواجهه محتاط، سکون کامل نیست. مهمترین نمونههای این تحرکات عبارتند از: جریان قیام گوهرشاد که به هدایت میرزاابوالحسن اصفهانی انجام شد، فعالیتهای شهید مدرس که چندین بار رضاخان را تا آستانه شکست پیش برد اما در نهایت با شهادت مدرس به نتیجه نرسید، نهضت جنگل که تا فتح تهران نیز پیش رفت اما به دلایل مفصلی ناتمام باقی ماند.2
4- تا بدینجا شاید قضاوت غیرتاریخی و نقطهای این باشد که تمام این حرکتها در نهایت به شکست منتهی شد و امیدی برای جریان مذهبی و مقاومت وجود ندارد اما واقعه دیگری در کنار تمام این حوادث، این تحرکات را زنده و معنابخش نگه داشت.
قم به عنوان یکی از پایگاههای نیروهای مذهبی در دوران جدید، تقریبا همزمان با به قدرت رسیدن رضاخان شکل گرفت. ورود آیتالله حائری به قم و تأسیس حوزه علمیه تقریبا مصادف با کودتای سیدضیا و به قدرت رسیدن رضاخان است. در ایامی که رضاخان با تکیه بر حذف تمام نیروهای معارض و حرکت و قیامهای نیروی مذهبی به پیش میرود و به تخریب سنتهای دینی و ترویج ساختار اقتصادی و فرهنگی غرب میپردازد، روحانیت شیعه با تأسیس حوزه علمیه قم جایگاهی را که وحدت و انسجام خود را بازیابد، پیدا کرد. قدرت گرفتن حوزه علمیه به معنای انتقال مرجعیت از نجف به قم و ایران است. این حوزه با گسترش خود عناصری را پرورش داد که کم و بیش بتوانند به جای رجال روشنفکر، حرکتهای اجتماعی وسیع را کنترل و اداره کنند.3 این فرآیند نهضت جنگل، قیام گوهرشاد، فعالیتهای شهید مدرس و... را بسط و عمق بخشید و آنها را زنده نگه داشت. یعنی توانست میدان تعیین شکست و پیروزی را تغییر دهد.
امروز نیز در عرصه بینالمللی وضع به همین صورت است. در نگاه نقطهای، زد و خوردهای نظامی وضعیت را بحرانی در چشم اهالی منطقه نشان میدهد. حتما این جنگ و نزاع همچون هر جنگ و نزاع دیگری برد و باختهایی دارد اما وضعیت شکست یا پیروزی صرفا در همین نقطه تعیین نمیشود. جریان مقاومت و نیروهای مذهبی امروز همراهی مرجعیت شیعه را در کشورهای مختلف به نحوی فعال با خود دارند. امروز برخلاف وضعیت پس از مشروطه، جریانها به صورت چندقطبی و پراکنده عمل نمیکنند و پیوندهای شبکهای پویا و فعال دارند. دیکته خواست عمومی مردم منطقه بیش از هر زمان دیگری در فردای توقف جنگ در دسترس است. پس میتوان امیدوار بود و این امیدواری نه فریب، بلکه بر تجربهای تاریخی تکیه دارد.
5- از سوی دیگر نیز روند حوادث قبل از توفان الاقصی، بر اساس تجربهای دیگر قابل تأمل است. شکست 1967 اعراب از رژیم صهیونیستی نیز یک شکست بود، این شکست سبب شد بسیاری از مبارزان ناامید شوند و با ترک میدان مبارزه، طرحی دیگر بیفکنند. یکی از این افراد هشام شرابی (2005-1927) است. وی به نقد فرهنگ غرب و فرهنگ عربی - اسلامی پرداخته و خواهان ساخت گونهای مدرنیته بومی و درونزا است،4 از همین رو نیز شرابی با قرائت خاصی از دوگانه نظر و عمل به دنبال جمع میان این دو وجه است. وی پروژه خود را با راهاندازی مؤسساتی برای ترویج، آگاهی و درک از جهان عرب و به طور خاص فلسطین، عینیت بخشید.5
شرابی متأثر از مارکس، وبر و فروید مسیر این خودآگاهی را در بستر واکاوی انتقادی ناخودآگاه جهان عرب تصویر میکند و معتقد است جهان عربی- اسلامی در نوعی از خودبیگانگی که هویت آنان را به نابودی کشانده، فرو رفته است. وی انتقاد را فرهنگی به عنوان عامل نجاتبخش جهان اسلام معرفی میکند. ایده انتقاد فرهنگی، تکیه بر درونگرایی دارد و به نوعی عبور از ایده مقاومت است.6 کما اینکه در توصیههایی که ناظر به بحرانهای غرب آسیا دارد، این مساله واضح و روشن است اما وضعیت سیاسی و ژئوپلیتیک منطقه، قبل از توفان الاقصی عمر کوتاه ایده و آرمان شرابی را نمایان کرد. او میتوانست با ارجاع و صورتبندی تجربه تاریخی جهان اسلام که جنگها و فراز و فرودهای مختلفی را به خود دیده، طرحی برای عبور از بحران و از ناامیدی به امیدی واقعی ارائه کند اما چنین نکرد و در پایگاهی ایستاد که شکست بیرونی را برای وی درونی کرد. این در حالی است که اگر چشم باز کنیم تاریخ اسلام و به طور خاصتر ایران اسلامی، امکان درونی شدن شکست را نمیدهد، بلکه در ضمن خود ظرفیتهایی برای تولید حماسه را پیش مینهد.
_______________________________________
منابع
1- پارسانیا، حمید (1389)، حدیث پیمانه، قم، دفتر نشر معارف. صص 233-232
2- همان. صص242-237
3- همان.
4- قادری، شیرین (1385)، ناقد پدرسالاری عربی (برای نخستین سالمرگ هشام شرابی، اندیشمند معاصر فلسطینی)، نشریه اخبار ادیان، شماره 18. ص 19
5- همان
6- شرابی، هشام (1385)، پدرسالاری جدید، ترجمه: احمد موثقی، چاپ دوم، تهران، کویر. صص 19-17
*پژوهشگر فلسفه علوم اجتماعی